|
زیارت و فلسفه «یاد»
سلام بر شما ای اهل این دیار!...
زیارت و فلسفه«یاد»
«مودت» خاندان پیامبر، اجر رسالت آن حضرت است.
وفاداری به«اهل بیت»، وفاداری به«حق»است.
پیوند با «عترت» هم، پیوند با قرآن و اسلام است، كه این هر دو وزنه سنگین و این«ثقلین»، مورد سفارش و تاكید فراوان رسول مكرم اسلام میباشد.
تمسك به دودمان پیامبر و آشنایی با خانه آل علی - علیه السلام - و پیوند با اولاد فاطمه - علیه السلام -، ثمرات و آثار فراوانی دارد، كه سودش نیز به خود ما برمیگردد.
آشنایی با این«خانه»و«خط»، قرار گرفتن در مسیر معرفت زلال و ناب اسلام و حق است.چرا كه پیشوایان دین ما از این دودمان، در عمل و فضل و كمالات و ارزشها، اسوه و الگو و سرچشمه جوشان و زایندهاند و خودشان تجسم آن ارزشها و جلوهگاه آن نورهای معنوی و معنویتهای نورانی و بصیرتها و والاییهایند.
اگر برای ما، راهی جهت پیوستن به این«معرفت»خانه، قرار دادهاند، اینهم خود، نوعی دیگر از لطف آنان نسبت به ماست.
و اگر ما را به سوی آشنایی با آنان و مرتبط گشتن با اهل بیت عصمتسوق دادهاند و تشویق كردهاند، این هم فیض دیگر و لطف مضاعفی برایماست.اگر آنان نیز به ما نگفته بودند و از ما نخواسته بودند، ما وظیفه داشتیم كه در آن خانه برویم و گرد این شمعها پروانهوار بچرخیم و از فروغ این مشعلهای خورشیدسان هدایت، بهرهمند شویم.
«زیارت»، قرار گرفتن در این مدار، و چرخیدن بر گرد این محور، و آموختن از این مكتب و سیراب شدن از این زمزم است.
حق شهدای آل محمد
تلاشی كه از نظر فرهنگی و اجتماعی، از سوی امامان شیعه انجام میگرفت، یكی هم سوق دادن امتبه سوی پیشوایان حق و فرهنگ تشیع و خط اهل بیتبود تا با یادشان، با احیای نام و خاطره و فكر و تعالیمشان، راه، نمایانتر و هدف، روشنتر و راهنما آشكارتر گردد تا مردم گرفتار سرگردانی و حیرت و بلا تكلیفی نشوند.
این، حق هر شهید بر جامعه است.
و شهدای آل محمد، بویژه ائمه شهید شیعه، بیش از دیگران، بر گردن امت پیامبر حق دارند، چرا كه حیاتشان را در راه صلاح و اصلاح همین امت، نهادند و به شهادت رسیدند، تا دین را زنده نگه دارند، هر چند با مرگ سرخ و سبز خویش...
احیاء دین، ز خون شهیدان است جان شهید، هدیه به جانان است در پای نخل پر ثمر اسلام خون شهید، زمزم جوشان است
احیای فرهنگ شهادت، در برنامه عملی اولیای دین ما بود تا از این طریق، هم حق شهدای آل محمد تا حدودی ادا شود و هم با پیوند و آشنایی با شهیدان این راه عملا راهشان تداوم یابد.
حال چند نمونه از سیره عملی اسوههای خود را یاد میكنیم تا معلوم گردد كه چگونه پیشوایان دینی ما این«حق»را ادا میكردند و آن فرهنگ رازنده نگه میداشتند.
حضرت فاطمه - علیها السلام - قبر حمزه سید الشهدا را زیارت میكرد، اصلاح مینمود، علامت میگذاشت، و هر دو سه روز یك بار، قبور شهدای احد را زیارت میكرد، كنار مزار، نماز میخواند، میگریست و دعا میكرد و هر جمعه، قبر حضرت حمزه را دیدار كرده و نزد آن میگریست. [1]
«حضرت زهرا - علیها السلام -، بعد از رسول خدا، هفتاد و پنج روز زیست.در این مدت، هرگز شاد و خندان دیده نشد.در هفته دو روز (روزهای دوشنبه و جمعه) سر خاك شهدا میآمد و میگفت: رسول خدا اینجا بود، و مشركان آنجا...» [2]
یعنی نوعی گزارش میداد از صحنههای درگیری حق و باطل، و ترسیم میدان نبرد و یادآوری خاطره جنگ احد و غیره...آموزش تاریخ در صحنه!بیان واقعه در محل وقوع!
یاد شهدای احد را چگونه میتوان زنده نگه داشت؟...
جز با آمدن بر سر مزارشان و نشستن بر تربت پاكشان و اشك ریختن به یادشان و یادآوری حماسهها و فداكاریهایشان؟!
مرحوم صدوق، حضور بر مزار شهیدان احد را به عنوان زیارت، مستحب میداند[3] .
و در روایات، ضمن آنكه برای زایر مدینه، زیارت و دعا نزد قبور شهدا مستحب به شمار آمده است، نقل شده كه: پیامبر اسلام، هر گاه به زیارت شهیدان میرفت، خطاب به آنان میفرمود: «السلام علیكم بما صبرتم فنعم عقبی الدار»[4]
و امام صادق - علیه السلام - در مورد زیارت شهدای احد، سفارش فرموده است كه خطاب به آنان گفته شود:
«السلام علیكم یا اهل الدیار، انتم لنا فرط و انا بكم لاحقون»[5]
یعنی: سلام بر شما ای اهل این دیار!...شما پیشاهنگ مایید و ما هم به شما خواهیم پیوست.
حضرت زهرا - علیه السلام - كه اولین شهید عترت پیامبر در راه دفاع از حق بود، طبق وصیتخویش، مخفیانه به خاك سپرده شد و حضرت علی - علیه السلام - صورت چند قبر را هنگام دفن وی ساخت تا جای دفن آن مظلومه مشخص نباشد. [6]
آنگاه، به طور مكرر به زیارت قبر آن بانوی بزرگوار میرفت و طبق بعضی نقلها:
«امیر المؤمنین - علیه السلام - هر روز قبر فاطمه زهرا را زیارت میكرد، یك روز كه به زیارت آمده بود، خود را بر قبر افكند و گریست و شعری را به این مضمون خواند:
چه جانگداز است هنگامی كه بر قبر حبیبم عبور میكنم و سلام میدهم و جوابی نمیشنوم، ای قبر!چه شده كه جواب مرا نمیدهی؟
آیا بعد از من، دیگر دوستی با كسان، ملالت آور شده است؟»[7]
حسین بن علی - علیه السلام - هنگام غروب هر جمعه، تربتبرادرش اماممجتبی - علیه السلام - را زیارت میكرد.[8]
محمد حنفیه را برای زیارت قبر امام حسن در بقیع میآمد و میگفت: سلام بر تو ای بازمانده مؤمنان و ای فرزند اولین مسلمان.چرا چنین نباشد.در حالی كه تو سلاله هدایت و هم پیمان با تقوا و پنجمین نفر از اهل كسایی.
دست رحمت تو را تغذیه كرده و در دامان اسلام تربیتشدی و از پستان ایمان شیر خوردی. تو در حال حیات و مرگ پاكیزهای... [9]
زیارت مرقد سید الشهدا - علیه السلام - بیش از همه مورد توجه و عنایت ائمه بود و به زایران آن كوی حق و دیار عشق، احترام زیادی میكردند.
حمران بن اعین نقل میكند كه: از زیارت قبر حسین بن علی - علیه السلام - برگشتم.امام باقر - علیه السلام - به دیدنم آمد و فرمود:
«ای حمران!بشارتتباد...هر كس قبر شهدای آل محمد را زیارت كند و هدفش از این زیارت، خدا و پیوند با پیامبر باشد، همچون روز تولد از مادر، از گناهانش بیرون آمده، پاك میشود» [10]
گرچه زایر، از زیارت حسین - علیه السلام - آمده بود، لیكن امام، محور سخن و ملاك فضیلت را روی«شهدای آل محمد»برد، كه امام حسین، سرور و سالار همه آن شهداست و سلاله آن عترت پاك است.
اولین زایر قبر حسین شهید، صحابی والاقدر پیامبر، جابر بن عبد الله انصاری بود كه به همراه عطیه به زیارت نایل شد.نقل شده است كه اسیران اهل بیت، پس از ماجراهای كربلا و بازگشت از سفر شام، در مسیرشان به مدینه از ماموران نگهبان خواستند تا آنان را از كربلا عبور دهند تا با قبرسید الشهدا تجدید عهد نمایند.
در اربعین شهادت حسین بن علی بوده كه به آن محل رسیدند.هنگام گذر از آن دشتخونین، زنهای علویه با گریه و فریادهای دردمندانه، به سوی قبر شتافتند و اشكها ریخته شد و سه روز در آنجا گذراندند.در همان موقعیتبود كه امام سجاد - علیه السلام - با جابر دیدار نمود.امام با جابر در این دیدار، كه بر تربتشهیدان كربلا انجام گرفت، درباره حوادث تلخی كه بر آنان گذاشته بود، سخنها گفت، سپس به سوی مدینه رهسپار شدند. [11]
«دعبل»، احیاگر یاد آل رسول
«دعبل خزاعی»، شاعر متعهد شیعه كه در زمان امام رضا - علیه السلام - میزیست، هنر خویش را در راه احیای حق آل محمد، و ذكر و یاد شهدای عترت پیامبر و بیان فضایل«اهل بیت»قرار داده بود و نزد ائمه شیعه منزلتی داشت.
روزی در مرو به حضور حضرت رضا - علیه السلام - رسید و عرض كرد: ای فرزند پیامبر!درباره شما قصیدهای سرودهام و عهد كردهام كه قبل از شما آن را برای كسی نخوانم.حضرت اجازه فرمود تا دعبل شعرش را بخواند، و او هم خواند.
قصیده بلند و بالای دعبل كه به«قصیده تائیه»یا«مدارس آیات»معروف است، از پر محتواترین قصایدی است كه در بیان حق و فضایل این دودمان پاك و یادآوری از«شهدای آل محمد»میباشد.
در این قصیده، كه یكصد و بیست و یك بیت است، در فضایی سرشاراز معنویت و خاطرههای پر سوز و گداز، جریان خاندان پیامبر را از آغاز، همراه شهادتها و رنجها بیان میكند.از خانهها و مدارس و منازلی یاد میكند، كه-به خاطر ستمهای امویان و عباسیان-متروك و خالی مانده است.خانهها و مراكزی در خیف، منی، مسجد الحرام، عرفات و جمرات كه پایگاه وحی بوده است، دیاری كه برای آل رسول الله، امیر المؤمنین، حسن و حسین، جعفر و عبد الله و فضل، حمزه و امام سجاد - علیه السلام - ...بوده است.منازل پاكی و طهارت و نماز و تقوا و نیكی كه در جای جای آن سرزمینها دایر بوده است و سرگذشتشهادتها و ستمها و خونها.
و در جایی از قصیده، خطاب به مادر امامان، حضرت زهرا - علیه السلام - میگوید:
اگر در خیال هم حسین را آغشته به خون میدیدی كه از تشنگی، كنار فرات جان داد، بر صورت خویش سیلی میزدی و اشك از دیدگان بر چهره جاری میكردی.ای فاطمه!ای دختر نیكی!برخیز و ندبه كن كه ستارههای آسمان، بر دشت و هامون افتاده است...
آنگاه، یاد از قبرهایی میكند كه از این دودمان، در سرزمین كوفه، مدینه، مكه، فخ، جوزجان، بغداد، طوس، كربلا...قرار دارد و از شهدایی چون شهید فخ، یحیی بن زید، ابراهیم بن عبد الله، موسی بن جعفر، و شهدای كربلا...یاد میكند... [12]
نقل شده است كه وقتی دعبل، در شمارش این زمینهای نورانی و مرقدهای پاك، به آن جان مطهر و ارزشمندی كه در بغداد مدفون است رسید (یعنی امام كاظم) حضرت رضا - علیه السلام - فرمود كه این را هم اضافه كند: «و قبر بطوس یالها من مصیبة»، كه یادی بود از قبری مصیبتبار و اندوهآور كه در خاك طوس است.
دعبل پرسید: این قبر، قبر كیست كه در طوس است؟
امام فرمود: قبر من است، روزها و شبهایی چند نمیگذرد، مگر اینكه طوس، محل رفت و آمد شیعیان و زایران من میگردد.هر كس مرا در غربتم در سرزمین طوس زیارت كند، با من خواهد بود و گناهش در قیامتبخشوده خواهد شد.آنگاه امام برخاست و«صله»و هدیههایی به عنوان تقدیر، به دعبل عطا كرد. [13]
دعبل با این قصیده خویش كه دفاعی جانانه و استوار از خط اهل بیتبود، حق را زنده كرد و دشمنان حق را كوبید و حتی مامون را بشدت به خشم آورد و علی بن موسی الرضا - علیه السلام - را خشنود ساخت.
میبینیم كه شاعر آگاه و بلند اندیشهای چون دعبل، با آن موقعیت ادبی و شعر استوارش، در احیای«شهدای آل محمد»چگونه از جان مایه میگذارد و یكایك قبور مطهر به خون خفتگان عترت پیامبر را بر میشمارد و نام شهیدان آل علی را یاد میكند و مجموعهای از این«فرهنگ»را در شعر خویش، یكجا میآورد.
امام هم، برای تكمیل قصیده بلند او، كه تمام قبور و مزارات شهدای مظلوم فرزندان فاطمه را داراست، از قبر خویش كه در طوس خواهد بود یاد میكند و دو بیتبه قصیدهاش میافزاید.
این خط كلی و درخشان ائمه است كه مردم را با این«مزار»ها و مدفونین آنها آشنا كنند، تا از این طریق، مردم راه هدایت و نجات را بیابند ودر بیراهههای ظلمانی نیفتند.
نگاهی به الگوها
دل را برداشتن و به«حضور»یك پیشوای معصوم بردن، شوق را، در یك دیدار عاشقانه، در«خشوع قلب»و«خضوع تن»، تسلیم امام كردن، «محبت»را، در زلالی دردانههای اشك، به زیارت«صاحب ضریح»بردن، به دیدار مزار، با پای دل ره سپردن و با بال عشق، پرواز كردن و بر موج عرفان نشستن و به اوج پیوند رسیدن، در«زیارت»، هنگام حضور در برابر مرقد امامان، «حال»را، بر«قال»مقدم دانستن و«برون»را آیینه«درون»ساختن، و...بالاخره«عارفا بحقه»زیارت كردن، كاری است دشوار، كه تنها از عارفان دل آگاه و از شیفتگان معرفت آموز ساخته است.
چه خوب، كه پا به پای اهل دل، نشسته بر محمل شوق، و در كاروان اشك و عشق، «زیارت»را پی بگیریم و به«اسوه»ها، در این باب، تاسی بجوییم.
ببینیم، بزرگان چگونه بودهاند؟ ...ره چنان رو كه رهروان رفتند آنچه دردآور است، «زیارت»های بی روح است.
آنكه به حضور میرسد ولی خود را در حضور نمییابد، آنكه به«حرم»میرود، اما خود را«محرم»نمییابد، آنكه به«حریم معنویت»قدم میگذارد، اما«حرمت معنی»را لمس نمیكند، آنكه از«مزار»، پا بیرون میگذارد ولی«حال»ش، «تحول»نمییابد، آنكه دیدارش با امام معصوم و زیارت حرم پیشوایان دین، همچون دیدار از یك موزه و آثار باستانی است، آری...چنین كسان، چگونه میتوانند خود را«زایر»بنامند و بدانند؟!
آنكه بدون«شناخت»، امامی را زیارت میكند، از این دیدار، «حظ معنوی»هم نمیبرد.
زایری كه«شوق دیدار»در دل ندارد، چگونه لحظات حضورش در كنار مرقد یك معصوم را، سرشار از صفا و معنویت و انس بیابد؟
آنكه در حرم، به خواندن زیارتنامه میپردازد، بدون آنكه بداند خطاب به حجتخدا چه میگوید، چه تاثیری از زیارت خواهد یافت؟
آنكه زبانش به فقرات زیارتنامه و دعا میگردد، اما چشمش، نظارهگر زایران گوناگون است و قیافهها را دید میزند و مردم را«تماشا»!میكند و دلش جای دیگری است، چگونه میتواند مدعی باشد كه به«زیارت امام»رفته و امام را زیارت كرده است؟
حضور تن و غیبت جان، مگر مفید است؟
بدن، رو به ضریح، و قلب، پشتبه امام، مگر«زیارت»محسوبمیشود؟
به دیدار چه كسی آمدهای؟...و چه میگویی؟...و چه میخواهی؟...و چه حالی داری؟
اینجاست كه باید دید الگوها و اسوهها چگونه زیارت میكردهاند، و زیارت را چگونه تلقی میكردهاند و زیارتشان، تجدید عهد با امام و حضور در محضر او بوده است.
هدف آن نیست كه تاریخ بنگاریم.
اما...اشاره به چند نمونه از زیارت عالمان دین، سازنده و مفید است.
علامه امینی
دلباختگی مرحوم علامه امینی (صاحب الغدیر) به مقام اهل بیت و حضرت معصومین، زبانزد خاص و عام بود.شور و شیدایی او نسبتبه ائمه - علیه السلام -، بویژه نسبتبه حضرت امیر - علیه السلام -، در زندگیش، در آثار و تالیفاتش، در قلم و قدمش، در خطبه و منبرش، در اشك و زیارتش، مشهود بود.
عطری از عترت، بر وجود او هاله افكنده بود.
به یكی دو نقل، در مورد كیفیت زیارت كردن او اكتفا میكنیم.چنان با انقلاب حال، در حرم زیارت میخواند كه دیگران را نیز منقلب میكرد و به همخوانی زیارت وا میداشت.
به نوشته یكی از اندیشمندان معاصر:
«...اولین باری كه چشمم به چهره مردانه این نابغه عصر افتاد، در حرم مطهر حضرت ابا عبد الله الحسین - علیه السلام - بود.معظم له را در حالی یافتم كه مانند كوهی از وقار و اخلاص ایستاده، مشغول زیارت بود و قطرات اشك، پیوسته مانند دانههای مروارید، روی محاسن مباركش میغلتید.قیافه وهیمنه و ابهت و قد و قامت رشید و بسیار موزون، به سخن دیگر: مجموع شخصیت صوری جالب توجه معظم له، هر جویندهای را وادار میكرد تا بپرسد: این شخصیت جالب و ممتاز، با آن قیافه مردانه، چگونه است كه قلبی چنین حساس و لطیف و پر از عاطفه دارد؟!...
همین كه به شناسایی وی مفتخر شدم، دانستم این تمثال فضل و فضیلت و ایمان و عشق و محبت و اخلاص، مؤلف كتاب شهداء الفضیله و مجاهد ممتاز بینظیری است كه مشغول تالیف اثر معجزآسای الغدیر است...» [14]
از زیارتهای مرحوم امینی در حرم حضرت علی - علیه السلام - در نجف، نمونههای زیادی نقل میشود، كه فعلا بماند.
شاهد دیگری، باز از زیارت ایشان در مورد كربلای حسین - علیه السلام -:
«...و فراوان به قصد زیارت سالار جوانان بهشت، حسین شهید كربلا، برای كسب پاداش بیشتر، پیاده راه را طی میكرد و به همراه جمعی از مؤمنین و دوستان ویژه و خالص خود، مسیر 78 كیلومتر راه كربلا را در طول سه روز یا بیشتر، پیاده طی میكرد.و در طول راه، به هر آبادی و روستایی كه میرسید، از امر به معروف و نهی از منكر و ارشاد و تبلیغات دینی نسبت به مردم آنجاها فروگذار نمیكرد.تا اینكه به كربلا میرسید.پس از رسیدن به كربلا، هیچ فكری نداشت، جز تشرف به حرم امام شهید. در حالی وارد حرم میشد كه اشك چشمانش بر گونهها جاری بود و در زیارتها، حالات مخصوصی داشت كه در جز او، نظیرش كمتر مشاهده میشد...» [15]
و...چرا چنین نباشد؟مگر خداوند، محبتحسین - علیه السلام - را در دل صاحبان ایمان قرار نداده، به گونهای كه شعله این عشق سوزان، خاموشی و سردی ندارد؟!...
-«الا و ان لقتل الحسین محبة فی قلوب المؤمنین لا تبرد ابدا»
و چه ایمانی سزاوارتر از ایمان«امینی»؟
و چه دلی قابلتر از دل آن پروانه سوخته در آتش عشق«عترت»؟
پس چرا نگرید و ننالد و اشك نریزد؟!
یا رب، چه چشمهای است محبت كه من از آن یك قطره آب خوردم و دریا گریستم
امام خمینی (ره)
در مباحث پیشین، از نمونههایی از زیارت امام امتیاد كردیم.
از اینكه حضرت امام، در ایام اقامتش در نجف اشرف، هر شب به طور مداوم، به زیارت مرقد قطب ولایت، امیر مؤمنان - علیه السلام - میرفت و دیداری و تجدید عهدی و تحكیم میثاقی و اعلام حضوری!...
در زیارت كردن رهبر انقلاب، هم مسئله مداومت و استمرار ایشان در زیارت حائز اهمیت است و هم خضوع و حالت معنوی ایشان هنگام زیارت و در كنار مرقد معصومین، یا زیارت از راه دور.
به نقل یكی از مدرسین حوزه و شاگرد آن عزیز:
«امام، در وقتی كه در قم (پیش از تبعید) اصول میفرمودند، هر روز بعد از درس، غروب، تا موقع نماز، یك تشرف مختصر به زیارت حضرت معصومه - علیها السلام - داشتند.به طور مداوم...» [16]
نقلی دیگر:
«...در اغلب ایام زیارتی، در كنار قبر امام حسین - علیه السلام - بودند.در دهه عاشورا، هر روز، زیارت عاشورای معروفه را با صد مرتبه سلام و صد مرتبه لعن، میخواندند.بیش از پنجاه سال است كه شاید كمتر اتفاق افتاده باشد كه فجر، طالع شود و چشم امام، در خواب بوده باشد...» [17]
علامه طباطبائی
مرحوم علامه طباطبائی، فیلسوف عالی قدر و مفسر بزرگ (صاحب المیزان) كه علاقه شدید و محبتخاصی به عترت پیامبر و معصومین علیهم السلام داشت، از این جام محبتبی نصیب نبود و از خصائص او، داشتن روح تعبد و ولای اهل بیت، همراه با فلسفه و عرفان بود.
از زیارت كردن ایشان هم قبلا یاد شد.
اینك این نمونه را هم اضافه میكنیم:
«...در تابستانها، از قدیم الایام، رسمشان این بود كه به زیارت حضرت ثامن الائمه - علیه السلام - مشرف میشدند و دوران تابستان را آنجا میماندند و ارض اقدس را بر سایر جاها مقدم میداشتند، مگر در صورت محذور.
در ارض اقدس، هر شب به حرم مطهر مشرف میشدند و حالت التماس و تضرع داشتند.هر چه از ایشان تقاضا میشد كه در خارج از مشهد، چون طرقبه و جاغرق، سكونتخود را به علت مناسب بودن آب و هوا قرار دهند، و گه گاهی برای زیارت مشرف گردند، ابدا قبول نمیكردند و میفرمودند: ما از پناه امام هشتم، جای دیگر نمیرویم.» [18]
در پای كوی تو سر ما میتوان برید×نتوان بریدن از سر كوی تو، پای ماراستی!...به هدف و با انگیزه زیارت، به مشهد و مدینه و مكه ودمشق رفتن كجا، و برای تفریح و تجارت و گشتن و گذراندن تعطیلات نوروز و تابستان و...و در حاشیه، به زیارت هم!رفتن كجا؟...
ببین تفاوت ره از كجاست تا به كجا؟...
و...میرزای شیرازی
در شیوه بزرگان عارف و صاحبدل، «زیارت»، گفتگو با حجتخداوند در كنار مرقد اوست.آنچه مهم است، پیوند قلبی و ارتباط درونی است.نه فقط عبارتها را خواندن و گذشتن، بلكه با عنایت و توجه به مضمون، درونمایه زیارتنامهها را هم با زبان حال و هم با زبان قال، بیان كردن و آشكار نمودن.
حتی اگر چه كتابی با خود نبریم.
عالمان برجسته، هم در اثر مداومتبر زیارت، هم با انگیزه همدلی با مفاهیم متون زیارتی، از همراه داشتن زیارتنامه بینیازند.
میدانند كه چه باید بگویند و چگونه بستایند و چه بخواهند.
در حالات معنوی مرحوم میرزای شیرازی، صاحب فتوای مشهور در«تحریم تنباكو»نوشتهاند:
«...زیارتهایی را كه در حرم امامان میخواند، در حرمها كتاب دعا با خود نمیبرد، با اینكه مدتی دراز، دعا و زیارت میخواند.» [19]
بالاخره...میرزای شیرازی حرفهایی برای گفتن داشت، هر چند توقفش در حرم به طول میانجامید.
باید از بزرگان دین آموخت، ادب حضور را، شیوه زیارت را، آداب تشرف به حرم را، بها قائل شدن به دیدار معصوم را، ارج نهادن به سایه مرقد امامان را.
كه...ارزش هر كس، به قدر فهم و شعور و ادب و میزان «معرفت» اوست.
-------------------------------------------------------------------
[1] . وسائل، ج 10، ص 279، حدیث 1 و 2، كشف الارتیاب (چاپ پنجم)، ص 481.
[2] . وسائل، ج 10، ص 279 و بحار الانوار، ج 43، ص 195.
[3] . من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 229.
[4] . وسائل، ج 10، ص 276.
[5] . همان، ج 10، ص 277.
[6] . بحار الانوار، ج 43، ص 193.
[7] . مالی مررت علی القبور مسلما×قبر الحبیب، فلا یرد جوابییا قبر، مالك لا تجیب منادیا×امللتبعدی خلة الاحباب؟ (الغدیر، ج 2، ص 16)
[8] . ان الحسین بن علی، كان یزور قبر الحسن بن علی كل عشیة جمعة. (وسائل، ج 10، ص 317)
[9] . بحار، ج 97، ص 205.
[10] . وسائل الشیعه، ج 10، ص 259، حدیث 22، امالی شیخ طوسی، ج 2، ص 28.
[11] . باقر شریف القرشی، حیاة الامام الحسین بن علی، ج 3، ص 422، وسائل، ج 10، ص 374، حدیث 3.البته این نكته كه این زیارت، در اربعین همان سال بوده یا سال بعد، بین مورخین دو نظراست.برای تحقیق بیشتر، كتاب اربعین از شهید قاضی طباطبائی را مطالعه كنید.
[12] . قصیده دعبل، كه با بیت«مدارس آیات خلت من تلاوة...»معروفیت دارد، به صورتهایگوناگون، كم و زیاد، در منابع مختلفی نقل شده است كه مفصلترین صورت نقل این قصیده، دركتاب كشف الغمه اربلی، ج 3، ص 108 به بعد نقل شده است كه حدود 121 بیت میباشد.
[13] . علامه امینی، الغدیر، ج 2، ص 361.
[14] . مقاله سید غلامرضا سعیدی درباره علامه امینی در: محمد رضا حكیمی، حماسه غدیر، چاپ اول، ص 448.
[15] . الغدیر، چاپ چهارم، ج 1، مقدمه به قلم شیخ رضا امینی، ص 79.
[16] . نقل از استاد شب زندهدار، معلم اخلاق در حوزه علمیه قم.
[17] . سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی، ج 1، ص 98.
[18] . سید محمد حسین حسینی طهرانی، مهر تابان، ص 56.
[19] . محمد رضا حكیمی، بیدارگران اقالیم قبله، ص 220.
|
|